معنی سرباز روسی

حل جدول

سرباز روسی

سالخو/سالدات

سالخو /سالدات

سالدات


سرباز سواره‌نظام روسی

قزاق


یک دسته سرباز روسی

اتریاد

آتریاد


سرباز سواره نظام روسی

قزاق

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

سرباز

سرباز. [س َ] (نف مرکب، اِ مرکب) آنکه سر خود را ببازد، از عالم جانباز. (آنندراج):
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع.
حافظ.
|| در بازیهای ورق، ورقی که بر آن صورت سربازی نقش است. || یک فرد سپاهی یا یک تن لشکری. مقابل درجه دار.
ترکیب ها:
- سرباز آکتیو. سرباز گارد. سرباز نیروی دریایی. سرباز نیروی زمینی. سربازنیروی هوایی. سرباز وظیفه.

سرباز. [س َ] (ص مرکب) روشن. صریح. بدون پرده. فاش:
مگو از هیچ نوعی پیش زن راز
که زن رازت بگوید جمله سرباز.
عطار.

سرباز. [س َ] (اِخ) یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان ایرانشهر. آب آن از یک رودخانه بنام رود سرباز است که از چندین شعبه تشکیل شده است. محصول عمده ٔآن غلات، خرما، برنج، لبنیات. بخش سرباز از یک دهستان بنام دهستان سرباز تشکیل شده و مرکز بخش آبادی سرباز و دارای 78 آبادی بزرگ و کوچک است. جمعیت آن در حدود 9500 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

عربی به فارسی

روسی

روسی , زبان روسی , اهل روسیه

فرهنگ عمید

سرباز

[مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد مانند بطری و قوطی و پاکت یا چیز دیگر، سرگشاده،
[مقابلِ سرپوشیده] جایی که سقف نداشته باشد، روباز: استخر سرباز،

فارسی به عربی

روسی

روسی

گویش مازندرانی

روسی

روسی زبان – اهل روسیه

معادل ابجد

سرباز روسی

546

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری